سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاتیــــــ ــا
 
لینک دوستان

خدایا

دیگه چجوری باید صدات بزنم جوابمو بدی؟

دیگه چجوری باید التماست کنم؟

خودت تنها کسی هستی که درد منو میدونی

خودت تنها کسی هستی که میدونی چقدر این ماجرا برای من ارزش داشت

خودت میدونی حسرت من آسمونی بود

میدونی ... 

خدایــــــــــــااااااااااا تحقیر  حس من یعنی نابودی من ...

یعنی تخریب کل شخصیت من

یعنی ــــــــــــــــتمامـــــــــــــــــــــــــ

خدایا شاکیم

سوال دارمممممممممممممممممممممممم

اندازه تمام اشکام

اندازه تمام بغض هام

الان ازت سوال دارم

چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا ؟؟؟؟؟

میدونستی میخوام به کجا برسم

میدونستی برام چه نعمتیه 

بهم بگو چرا گذاشتی رنگ تحقیر بگیره ؟؟؟؟؟؟

میدونم میدونم تقصیر  منه

میدونم همش از ضعف منه ...

ولی مث ماهی که افتاده بیرون آب داشتم دست و پا میزدم ...

غیر این بود؟

خدایا ...

تاوان اشتباهات گذشتم بود ؟

خواستی ببینم و بخوام و نتونم به زبون بیارم ؟

خواستی ببینم و بسوزم و خاکستر شم ؟

زمین خوردم ...

دیگه هیچی برای از دست دادن ندارم ...

لب  ِ مرز  ِ سقوطم ...

من زندگیمو زیر و رو کردم برای حسی که دنیامو بهشت کرد

آخرش باید خاکستر نصیبم میشد ؟؟؟؟؟

میدونم دارد چرت میگم

میدونم خیلی از حرفام تناقض داره 

اماخدایا کم اوردم

میدونم توی بن بست باید پرواز کردن یاد بگیرم

اما پرواز کردن یادم رفته

اصن راه رفتن رو یادم رفته

زندگی کردن رو یادم بده

من ضعیف

تو دوباره بهم قدرت بده

تمام معادله های زندگیم ریخته بهم

خودت دوباره بچینشون ...

من برای معادله هایی که چیدم ضعیف بودم

ضعیف بودم که اخرش رسیدم به تحقیر

که اخرش رسیدم به مزاحمت

باید میرفتم ...

خدایا باید میرفتم اما موندم و باز تلاش کردم

تلاش کردم و شدم مزاحم ...

خدایا به تو که نمیتونم دروغ بگم

یه گوشه دلم منتظر معجزه بود

منتظر همون صاعقه که بزنه به جاده

همین نذاشت برم ...

وگرنه خودت که میدونی چقدر برام ارزش داشت ...

درد داره ...

خدایا چرا تمام نمیشه این نفس ها ؟

چرا تمام نمیشه این تکرار  ِ نشدن ها ؟

نمیفهمم چی دارم میگم

اما باید فریادمو یه جا خالی میکردم

تمام سکوت این چند ماهم داره خفم میکنه

بهم بگو چرا؟

یه کاری کن اروم شم

یه کاری کن ...

راهو نشونم بده

دستمو بگیر بلندم کن

یه کاری کن دیگه نباشم .....

باشه ؟ باشه ؟

خدایا ...

.

.

.

.

.

پ.ن :

جدی نگیرین این پست رو ....

نمیدونم چی نوشتم ...

فکر کنید کابوس های یه ادم در حال اغماست ...

 

 

 


[ جمعه 92/12/2 ] [ 12:41 صبح ] [ الهـه سـکــوت ] [ ]

این روزها

یاد گرفته ام

خنده هایت را

بغض کنم

و جایی  کنج خاطرات

در سرمای دلم

مچاله شوم

خودکشی هنرمندانه یعنی همین روزهای من

با یک نقاب ادم بی تفاوت و  بی خیال


[ پنج شنبه 92/12/1 ] [ 1:34 صبح ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

و مَ.ن معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...
امکانات وب


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 233822