سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاتیــــــ ــا
 
لینک دوستان

کسی هست به من یاد بدهد که چگونه باید نفس کشید؟

چکونه باید زنده بود؟

چگونه باید زندگی کرد؟

گاهی می خواهم خط بکشم

روی مـــن....

میخواهم روی این بلوک ها

دست هایم را باز کنم و تا اخر بروم

چه بیمی از برچس دیوانگی؟

دیوانه شده ام...

این ثانیه ها دیوانه ام کرده اند...

این ادم ها دیوانه ام کرده اند...

بگذارید بروم...

من برای این دنیا نیستم

بین این ادم ها...

با یک دل سنگی...

می خواهم بروم...


[ جمعه 91/10/29 ] [ 11:37 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]

دست های لرزانم را روی شوره زار صورتم میکشم

یک خط باریک ِ خیس ِ شور روی صورتم است

بغض دارم...

چشم هایم سرگردانند...

اما...

نمی دانم دنبال کدام گمشده می گردد که این چنین حیران است

نفس عمیق میکشم

اکسیژن کم اورده ام

گمت کرده ام خدایا....

در هجوم پریشانی روزها

در سایه ی خنده های سرمستم

در پی ِ پیدا کردن ارامش ِ ثانیه هایم

تورا گم کردم خدای خوبم...

عوض شده ام می دانم...

گلایه نکن...

میدانم خیلی وقت است نشانه ای از الهه ی قدیم در من نیست

می دانم دیگر خنده هایم از ته دل نیست

میدانم همه کارهایم شده مصلحتی

میدانم اشتباهاتم زیاد شده...

کمک کن این روزها بیشتر لمست کنم

بدون یاد تو.... من ویران میشوم...

عطش لمس ِ یک ضریح

تا برساند مرا به آغوشت

مرا از پای انداخته

میدانم همه جا هستی

اما وقتی شم هایت را به گنبد ِ حرم میدوزی

در انعکاس اشک هایت

قشنگ تر می توانی خدارا ببینی

همه چیز منعکس می شود

حتی یاد تو...

حتی گناهان...

ان جا نمیشود خطا کرد...

گمت کرده ام...


[ چهارشنبه 91/10/27 ] [ 12:0 صبح ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]

یک...دو...سه..چهار...

می آیی...مطمئنم...قول دادی با نگاهت

نگاهت هیچ وقت به من دروغ نگفته

فقط کمی دیر کرده ای

یک...دو...سه...چهار...ده...پنچاه...

هزار...

هزارو صد...

می آیی... نگاه ارغوانی تو هیچ وقت دروغ نگفته است

نگاه تو راز حرف زدن با گنجشک ها را می داند

می شمرم...حتی شده تا ابد...

و تو می آیی و یکی از آن لبحند های استثنایی ِ خودرا به من هدیه می دهی

راستی هنوز هم از همان عطر ِ معروفت می زنی؟

یادت هست؟همیشه می توانستم تشخیص دهم تو کدام کوچه را عاشقانه قدم زده ای

بوی عطرت تا لجظه های طولانی میهمان کوچه می ماند

انگار کوچه هم دلش نمی آمد از تو وعطرت دل بکند

نکند...نکند کوچه هم عاشق تو شده؟

نه..نه... این فقط منم که حق دارم به اندازه تمام مجنون های اسطوره ای عاشقت باشم

تو می آیی و مرا از این هم مجنون تر می کنی...

راستی.وقتی که من رسیدم

یک دسته گل عاشق که با اسمان صمیمی بود

روی نیمکت ِ همیشگیمان بود

نکند این منم که دیر کرده ام؟

نکند تو خیلی پیش از این ها امده ای و از تاخیر من خسته شدی؟

 

تو می آیی...فقط کمی دیر کرده ای

 

نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.

 نجوای2 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید...

نجوای 3:دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:


 اَلسَّلامُ عَلَی الحُـــسَــین،وعَلی عَلی ابن الحــُـسَــین،وعَلی اَولادِ الحُــسَـین،وعَلی اَصحابِ

***

بغض نوشت:

میوه ی ممنوعه دلم....


[ یکشنبه 91/10/24 ] [ 7:12 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]

من گم شده ام


شیرین ِ قصه ات تلخی ِ این بغض را تاب ندارد


ذوب شده ام زیر حرارت نگاهت


کمی از من دور شو...!


کمی قاصله بگیر...


وقتی که تو تمام ِ منی

 

من چگونه تاب بیاورم روزهای نبودنت را؟


وقتی تو خود ِ منی


چکونه می توان نبود زیر سایه ی ِ نگاهت؟


گم شده ام بین این همه خواستنت


بین این همه دور ولی نزدیک بودنت


این تضادها یک روز از هم می پاشد تار و پود این وجود خسته را


حسرت به جان ِ ثانیه و واژه تزریق شده


حسرت ِ ....


می دانم...مسافریم...


کاش کسی طالع اسمان ها را بهم می ریخت


کاش ستاره ام....


من تنها...تو تنها...


ستاره هایمان هم تنها....


می شود خدایا نگاهی به این همه تنهایی بیندازد؟

به جای همه گل ها تو بخند...

نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.

 نجوای2 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید...

نجوای 3:دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:


 اَلسَّلامُ عَلَی الحُـــسَــین،وعَلی عَلی ابن الحــُـسَــین،وعَلی اَولادِ الحُــسَـین،وعَلی اَصحابِ

***

بغض نوشت:

میوه ی ممنوعه دلم....


[ شنبه 91/10/16 ] [ 2:6 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]

وعده ی وصل تورا منتظرم


و خواب هایم همه سبز ست


و روزهایم همه آبی


من نمی فهمم مفهوم هندسه ها را


من فقط می دانم


هندسه وقتی به "شش گوشه" می رسد


یک دنیا درد دارد و یک دنیا حسرت و یک دنیا سکوت


سکوتی سرشار از حرف هایی ک هیچ واژه ای تحمل به تصویر کشیدنش نبود


من همه ارزویم پنجه انداختن در مشبک های "شش گوشه" شده


گریه هایم را روزی


در اوج ِ روضه وقتی مداح خوب حق را ادا کرد


دخیل بستم به ضریح


من گم شده ام در جاری ِ زمان


و هر واژه ای


هر هندسه ای


هر نامی


هر دردی...هر حسرتی


هر تشت طلا و هر زخمی


مرا می کشاند به حسین "ع" و کربلا و شش گوشه


و مرا می کشاند به داغ ِ دل خواهری که دلش خون گشته


زمان و مکان جایی ندارد در رسم عاشقی ما


که هرلحظه مان عاشوراست و هرجا که باشیم کربلا


وعده ی وصل تورا منتظرم


ای همه خوب ترین


دلم پژمرده گشته از حسرت این ارزو...

تسبیح دلم پاره شدست...

نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.

 نجوای2 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید...

نجوای 3:دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:


 اَلسَّلامُ عَلَی الحُـــسَــین،وعَلی عَلی ابن الحــُـسَــین،وعَلی اَولادِ الحُــسَـین،وعَلی اَصحابِ

 


[ چهارشنبه 91/10/13 ] [ 10:53 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

و مَ.ن معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 233293