کاتیــــــ ــا | ||
نفس نفس میزدم تمام ِ طول ِ آشفتگی را پابرهنه هزار بار سَعی کرده ام و باز نقطه سر خط ! من این آشفتگی ها را از بَرَم حتی حالا هم در اوج آرامش باز کنج تنهایی ام دلم برای خستگی ِ بغض آلوده طی کردن ِ آشفتگی هایم تنگ می شود انگار کسی با ماه قرار دائمی ِ آشفته کردن من را بسته من با دنیای دیوانه ها زندگی کرده ام حالا چگونه به دنیای آدمک ها بازگردم و ادعا کنم که خوشحالم ؟ ولی حالا من مردانه پای بغض های زنانه ام ایستاده ام تا روزی از پا در آوردم این بغض های کج فهم ِ سمج ...
[ سه شنبه 93/11/28 ] [ 10:19 صبح ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |