کاتیــــــ ــا | ||
اینجا یک م.نِ برای تـــو غریبه نشسته و دارد کلمه ها را برایت کنار هم می چیند اما چند صبح ِ بدون ِ شب ِ آرامی ست که تمام جملاتش بدون اینکه پایانی داشته باشد به پایان می رسد ... من ِ تو نباید این دیوانگی ها را داشته باشد باید عاقل باشد باید محـــ ـکمــ باشد باید .... حالا م.ن ِ غریبه نشسته ام و برایت "من ِ تویی" از خدا میخواهم که محکم پای دلت بایستد ... درد این جمله را فقط م.ن حس میکنم و هرکسی که طعم ِ جُنون را تجربه کرده هرکسی که توانست بدون چتر زیر باران روی بلوک های کنار خیابان دست هایش را باز کند و راه برود آن وقت می تواند ادعا کند می فهمد یک شب را تا سحر با خیال ِ بی خیالت حرف زدن یعنی چه من سر ِ تو دنیایم را قیامت کرده بودم و دلم را نذر روزی که معجزه ای از جنس بودن بشوی اما ذکرهای ِ امَّن یُجیبَم همیشه راهی ِ راه ِ خوشبختیت شد م.ن ِ غریبه تمام دویوانگی هایم را پشت ِ شیطنت هایم پنهان کرده بودم این روزها اگر میبینی دیوانه ترم به خاطر این ست که شیطنت ها و خنده های ِ بلند بلند وهمه و همه را گذاشتم توی صندوقچه م.ن ِ غریبه فقط این شب ها مینشینم و دانه دانه ی ِ باران ِ چشم هایم را می شمارم و سرمشق میگیرم "م.ن ِ غریبه" و پشت ِ آن ضریب ِ بی نهایت می گذارم شاید الان که چشمت خیلی گذری از روی این واژه ها عبور میکند سرت را به علامت تاسف تکان می دهی و به حال دیوانگی ام دل می سوزانی اما این خط و این نشان ... روی تو هم مجنون می شوی و آن روز ثانیه های من را لمس می کنی ... مَجنون ِ "م.ن ِ تــ ـو" پ.ن : از تمام ع ش ق همین که یادت سجده هایم را طولانی تر می کند برای من کافی ست ...
[ پنج شنبه 92/10/5 ] [ 11:43 صبح ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |