کاتیــــــ ــا | ||
آخرین باری که شنیدمت گفتی درگیری هم با خودت و هم با من گفتی آنقدر دل دل کردی که.... حالا من هم شده ام پُر از دل دل کردن برای آمدن یا نیامدن... می دانی؟! نیایی .... می شکنم برای ِ بار ِ .... نمیدانم چندمین بار انصاف نیست نازنین ِ دل به جان ستاره قسم انصاف نیست "من" "بی تو" "هیچ" می شود
روی آمدن خط نکش که خط کشیده می شود روی م.ن همه امید ِ این ثانیه های واژگون آمدنت ست ماه را سپرده ام که شهر را چراغانی کند به سنوبرهای باغچه گفته ام آهنگ ِ چشمانت را بنوازند به اقاقی گفته ام تا دل ِ آسمان سفر کند و برایمان ستاره بچیند پروانه ها قرار ست از شهد گل های ِ ع ا ش ق برایمان شربت ِ خاطره بسازند نیایی .... خط میخورم..... شک که میکنی به عین شین قاف ِِ دلم خط می خورم بی انصافانه که قضاوتم میکنی خط می خورم چطور شک میکنی وقتی نباشی حتی نمازهای دلم شکسته می شود؟ نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ. **** بغض نوشت: حس ِ مالکیتم آنقدر زیاد شد که شک کردی به آن !
[ شنبه 92/1/17 ] [ 9:57 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |