کاتیــــــ ــا | ||
نمیدانم چرا واژه هایم تهی شده اند... فقط نگاه میکنم هیچ حرفی برای گفتن نیست دلم می خواهد فقط خودم وکتاب هایم باشیم تلفن همراه را خاموش کنم و دیگر کسی ازاین خاموشی شاکی نشود... دیگر کسی نگرانم نشود... من باشم و امتداد ِ نگاه ِ یک جاده ی ِ بی پایان... گاهی نیاز دارم با خودم خلوت کنم و با همه اتفاقات این زندگی کنار بیایم... اصلا با خود ِ زندگی کنار بیایم... من فراموش کرده ام خنده های بی دغدغه چه طعی دارد فراموش کردم چه حسی داشت وقتی میخندیدم ودلم ازاد بود این روزها ته ِ خنده هایم روی دلم چیزی سنگینی میکند... چرا؟ می خواهم با خودم خلوت کنم شعر بخوانم... کاش می شد....... [ پنج شنبه 91/11/12 ] [ 5:1 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |