کاتیــــــ ــا | ||
واژه ها کم اورده اند... فقط نشسته اند با یک سکوت بغض الود ِ کُشنده به التهاب ثانیه ها می نگرند... من خسته ام... و زخم خورده گاهی باورم نمی شود این منم و این تویی... که اینک شده ایم یک *ما* ان هم دور از هم... دست بکش روی جان واژه ها بگذار کم کم بهار شوند شکوفه شوند مث من...مث دلم...مث احساسم... این زندگی بهار را دراین سرمای پاییز مدیون دست های توست دلم قرص است به بودنت باور کن سینه ات تکیه گاه دل ویران شده ام بی تو...هیچم... باور کن این را فقط یک مشکل! زیادی حسود شده ام... چه کنم...؟
نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.
[ شنبه 91/9/18 ] [ 11:41 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |