کاتیــــــ ــا | ||
روزشمار میزنم این روزها را... طپش های قلبم روز به روز نامنظم تر اندکی اهسته بران این قافله را مهمانی نیست قرار گذاشته اند که تا ابد شیعه را داغدار کنند دست هایم می لرزند و واژه هایم....سست شده اند عاشوراهایم حتی... چشم هایم از انعکاس یک قطره اشک ِ سرگردان برق می زند این روزها پریشان حال تر از همیشه دلم می لرزد پای هر واژه ی عاشورا پاهایش سست می شود و تا میرسد به " بقتلهم الحـــــــــــ ــســـــ ـــیـــــــن" ... جان میدهد... این روزها عاشورا برایم روضه می خواند سکوت کن مداح...سکوت کنید همه ی روضه خوان ها.... روضه ی دل من را واژه به واژه ی زیارت عاشورا میخواند...... از عرفه که می گذرد شروع سفر ارباب است.... و بی تابی من... نرو اقا....نرو.... مهمانی نیست قرار گذاشته اند تا ابد شیعه را داغدار کنند و تو می دانی و تو اگاهانه می روی می روی تا ابد نامت با اشک و اقامه ی نماز امیخته شود از عرفه که می گذرد عاشوراهایم طعم جنون ِ عشق ِ حسین می گیرند... انا مجنون الــــــــحــــــــــــــ ــســـــــــــــــــن اقا جان دریابم... عاشوراهایم سست شده اند... باز تکرار عاشورا.....
نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ. *** جنون نوشت: بوی محرم و شال عزا.... عاشوراهایم طعم جنون گرفته... مضطر نوشت: اقا جان کربلایت ارزوست...
[ جمعه 91/8/12 ] [ 1:43 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |