کاتیــــــ ــا | ||
سنگ شدن چقدر درد دارد چقدر حسرت دارد چقدر ابهام دارد دل ِ شیشه ای ِ شکسته ی ِ ظاهر ِ سنگم عصا به دست شده زیر بار حسرت های روی دوشش تمام واژه هایم بی مخاطب اند دیگر هیچ کس به تاریکی این اتاق پا نخواهد گذاشت و دلم از اظطراب دیدن هیچ اسمی تندتر نخواهد تپید و چشم هایم هیچ جاده ی انتظاری را خط نخواهد کشید... بیچاره سنگ! هیچ کس باور نمی کند دل سنگ هم گاهی نزدیک به مرز توقف می رسد من اما دارم لمسش میکنم این روزها تپش های خسته ام با فاصله های طولانی می تپد... سنگ شده ام ارزوهایم را فقط روی کاغذ نوشتم قیچی ِ روزگار بریدش... سنگ،کاغذ،قیچی!تمام!
نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ. *** سنگ نوشت1:سنگ شده ام... این بارهم میگذرم از توهین هایی که شنیدم... خداقضاوت کند و بس.... سنگ نوشت 2:باور کنید دل سنگ ها هم گاهی میگیرد نمی بینید مرا؟ [ یکشنبه 91/6/26 ] [ 6:42 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |