سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاتیــــــ ــا
 
لینک دوستان

واژه ها کم اورده اند...

فقط نشسته اند

با یک سکوت بغض الود ِ کُشنده

به التهاب ثانیه ها می نگرند...

من خسته ام...

و زخم خورده

گاهی باورم نمی شود این منم

و این تویی...

که اینک شده ایم یک *ما* ان هم دور از هم...

دست بکش روی جان واژه ها

بگذار کم کم بهار شوند

شکوفه شوند

مث من...مث دلم...مث احساسم...

این زندگی

بهار را دراین سرمای پاییز

مدیون دست های توست

دلم قرص است به بودنت

باور کن

سینه ات تکیه گاه دل ویران شده ام

بی تو...هیچم...

باور کن این را

فقط یک مشکل!

زیادی حسود شده ام...

چه کنم...؟


من خیسم از یادت...

 

نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.

 نجوای2 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید...

نجوای 3:دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:


 اَلسَّلامُ عَلَی الحُـــسَــین،وعَلی عَلی ابن الحــُـسَــین،وعَلی اَولادِ الحُــسَـین،وعَلی اَصحابِ الحُـــســَین

 

 

 

 


[ شنبه 91/9/18 ] [ 11:41 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]

ثانیه هایم تب دارند...

دستمال ِ یادت را خیس میکنم

تا جان بگیرند...

بغض هایم در این برهوت

به هم گره خورده اند

گرمای دستانت را عجیب دلتنگم

دلتنگ ِ طعم ِ نابی ک هیچ گاه تجربه نکردمشان....

کاش بودی...

کاش اینجا بودی...دراین سرما...در کنار ِ یک سکوت ترک خورده...

از سرمای هوا یخ میزنم و از سرمای وجودم می شکنم...

گرمای دستانت کجاست؟

کاش کسی این فاصله ها را درهم می کوبید

تا دیگر حسرت این گرما اتش نزند بر دل حس ِ حسادت ِ خواستنت

حسادت....!

باور کن حسود نبودم!

حسود شده ام...

به هر ثانیه ات که برای من نباشد

حسادت میکنم...

من خیسم از یادت...

نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.

 نجوای2 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید...

نجوای 3:دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:


 اَلسَّلامُ عَلَی الحُـــسَــین،وعَلی عَلی ابن الحــُـسَــین،وعَلی اَولادِ الحُــسَـین،وعَلی اَصحابِ الحُـــســَین


[ سه شنبه 91/9/14 ] [ 12:38 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]

حسرت نوشت 1 :زود فراموشت شدم...خیلی زود...

حسرت نوشت 2:سرت گرم است... میدانم!گفته بودم تو زودتر فراموش میکنی...ولی نه دیگر انقدر!

حسرت نوشت 3: انقدر درگیر زندگی شده ام...ک یادم می رود زندگی کنم!!

حسرت نوشت 4:این روزها راست مصلحتی بیشتر از راست ِ واقعی پیدا می شود... حداقل اطراف من...

حسرت نوشت 5:چقدر لحظه ی هیجان انگیزی که می فهمی ماه هاست بازی خورده ای....

حسرت نوشت 6: همیشه یک جای کار می لنگد...همیشه!

حسرت نوشت 7:گاهی انقدر میشکنندت این به ظاهر دوست ها...اگر جایی نشکستی شک میکنی به درستی داستان!پس خودت برای شکستنت دست به کار می شوی!

 


[ جمعه 91/9/10 ] [ 10:16 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]

دلم بهانه میگیرد

بهانه ی تمام بهانه های پاک و بی الایش را...

مث همان وقت هایی که دلم پا بر زمین می کوبید

و بی تاب  بود برای تاب بازی...

حالا هم بی تاب است

پا بر زمین می کوبد

و خاطرات پاک کودکی

و احساسات پاک کودکی

و دوست داشتن های بی دروغ کودکی

را از من طلب می کند

دلتنگ است برای هر چیز پاک

برای همان تاب بازی

برای صداقت

برای لحن ِ بی الایش کودکی

برای...

حتی برای تلفظ ِ کلمه ی * آجی و داداشی*!

دلم امشب حتی برای یک دل ِ سیر خواهر  ِ کوچک بودن

تنگ است...

دلم بهانه میگیرد...

بهانه ی کودکی... بهانه ی کوچک بودن....بهانه ی کوچکتر بودن

بهانه ی خواهر کوچیکه بودن!

بزرگر شدیم!

و فراموش شدیم از یاد ِ روزگار...

همه ی احساساتمان یا فراموش شد

یا دروغ شد


 

اندر خم یک کوچه ی خاطره مانده ام...

نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.

 نجوای2 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید...

نجوای 3:دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:


 اَلسَّلامُ عَلَی الحُـــسَــین،وعَلی عَلی ابن الحــُـسَــین،وعَلی اَولادِ الحُــسَـین،وعَلی اَصحابِ الحُـــســَین

****

پایان نوشت:

رفتنی شدی...تا ابد زیر سایه ی ِ حق... هردویتان:)

کودکانه نوشت:

کاش میشد:بچگی را زنده کرد

کودکی شد،کودکانه گریه کرد


شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود


آن قیامت، که دمی بیش نبود


فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟


کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .

مخاطب نوشت:

رمز نوشته ی رمز دار = 4رقم شماره موبایل مخاطب همین پست

 

 


[ جمعه 91/9/10 ] [ 9:54 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]

چقدر زلال است ارزوی وصالت

هر روز و روز به روز بیشتر با اشک های چشم می شویم ارزوی پنجه زدن در شش گوشه ات را

روز به روز دلم در حسرت این ارزوی خیس

بی تاب تر می شود

مضطر می شود...

یک گوشه ی دلم خالی شده ست

که جز با شش گوشه پر نخواهد شد...

و چشم هایم جز با قاب گرفتن صحنه ی بین الحرمین ارام نخواهند گرفت...

پاهایم جز با پا گذاشتن بر خاک ِ اسمانی کــــــــ ـــ ـــربـــــــ ـــلا

گمشده ی خودرا نخواهند یافت...

***

یا حــــــ ـــــــ ـــــــ   ـســــــــــــ ـ ـ ـیـــــــــن.....

هر روز محرم را هم روضه کربلایت را می خوانیم و باز...

داغ عاشورایت تازه ست

بازهم هزار حرف ناگفته وجود دارد

که نه هیچ روضه خوانی تاب گفتن دارد

و نه هیچ شنونده ای تاب شنیدن

شاه ِ بی کفن...

بگذار یک بار هم روضه هایت را

در زمین کربلا بخوانیم...



یاحسین....

نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.

 نجوای2 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید...

نجوای 3:دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:


 اَلسَّلامُ عَلَی الحُـــسَــین،وعَلی عَلی ابن الحــُـسَــین،وعَلی اَولادِ الحُــسَـین،وعَلی اَصحابِ الحُـــســَین

***

روضه نوشت:

مگر به کربلا کفن...

به غیر از بوریا نبود...؟

رو


[ چهارشنبه 91/9/1 ] [ 10:53 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

و مَ.ن معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...
امکانات وب


بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 233551