کاتیــــــ ــا | ||
نجوای 1: پناه بگیرید ای مردم بی درد شهر امشب شهررا آب می گیرد از اشک چشم دلشکسته ای نجوای 2: امشب هم باز باید خواند فاتحه ای دیگر برای مرگ یک آرزو نجوای 3:خط خطی ها از قلم خودم نجوای 4:اسم مستعار من بعداز 5سال از پونه ی خسته به الهه ی سکوت تغییر پیدا کرده.بخاط اعتراض دوستان از پسوند خسته در اسمم!!!
نجوای 5 :أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ... [ دوشنبه 90/9/28 ] [ 12:42 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
اینجادلی آتش گرفته وزبانه های شعله اش بیرون زده از پنجره های دل تا فریاد کشد پیغام بی همزبانی را
وکسی حتی قطره ای آب نمی ریزد بهر یاری روی آن نمی داهنم گناهش چیست...
اینجادلی آتش گرفته آتشی از جنس بغض کهنه ی یک ابر می رودهرسو تا که بارد عقده هایش را
اینجا دلی آتش گرفته ومن راضی به همین سوختنم من کجا و ساحل آبی آرامش کجا؟ ودر این بی سروسامانی فکری همچون نسیم گریز پای بهار می گریزداز ذهن آشفته ی من که شاید قلم بخت من از آتش بوده!!!
اینجا دلی آتش گرفته مرهمش نه آب است و نه خاک و نه هیچ مرهم آن شاید صدایی ارغوانی ست که مرغان وحشی را رام خود کرد ولالایی خوانده چندصباحی برای چند شیدای آواره
اینجاکه دلی آتش گرفته مرهم آن شاید چشمانی ست که می خندد همان چشمانی که گمانم هرشب خواب دیده هرشب تا سحر مهمان خدا بوده و نور
اینجا دلی آتش گرفته من فقط یک نفر دیده ام آن هم در آسمان ها بود باآن صدایی که ارغوانی ست و چشمانی که دریایی ست فقط تو بودی،تو معنای همه آب و و مرهم هرآتشی اینجا دلی آتش گرفته پس کجایی مهربانم؟؟؟
نجوای 1:أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ... نجوای 3:خط خطی از قلم خودم [ چهارشنبه 90/9/23 ] [ 11:4 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
?یــــــــــــــــــه لبـــــــــــخندے بــــــــــــــزن شایــــــد ازین بدتر نشه حالـــــم? نجوای 1:أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ... [ یکشنبه 90/9/20 ] [ 12:15 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
خدایا شرح غم خواندن چه سخت است /زداغ لاله پژمردن چه سخت است/نمیدانی که با دست بریده/ ز پشت اسب افتادن چه سخت است/اگرتیری درون چشم باشد/ نمیدانی زمین خوردن چه سخت است/نمیدانی که با چشمان خونین/ جمال فاطمه دیدن چه سخت است/کنار علقمه با مشک خالی/ببین شرمنده گردیدن چه سخت است :(
نجوای 1:خداوندا،جای سوره ای به نام عشق در قرآن خالیست که اینگونه آغاز شود:وقسم به روزی که دلت را می شکنند وجز خدایت مرهمی نخواهی یافت... نجوای 2:این روزها دعا واسه همدیگه یادمون نره.دلم گرفته...دلم شکسته....نمی دونم پس امام حسین کی میخواد جوابمو بده.... نجوای 3: خط خطی خودم:دلم می نوازد هرشب نت به نت صدایت را باگیتار دلتنگی اش صدای گریه می دهد فقط این گیتار... نجوای 4:حسین جان،فقط می گویم شرمنده ات هستم که نمی دانم برای دل درمانده خود میگریم یابرای مظلومیت تو... [ دوشنبه 90/9/14 ] [ 10:20 صبح ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |