• وبلاگ : کاتيــــــ ــا
  • يادداشت : داستان زندگي خواهرم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام به نظرم اول شما بايد بپذيريد که خانواده اون دختر نيستين و به پدر و مادر اون دختر حق بدين البته با يه روش اصولي قطعا با اين اوصاف اونا هم برخورد خوبي با ماجرا ندارن من هم يه خواهر اينجوري دارم اگرچه اين قضيه مال سالها پيشتره و تقريبا يه سال پيش ما بود ولي اين احسلس خواهري بعد از 18 سال هنوز هست
    پاسخ

    سلام.ما پذيرفتيم ك بچه ي ما نيست و مادرم از يك سالگي بچه مدام به پدرش ميگفت كه هروقتي اون رو ببرن پيش خودشون تا بچه به اوناهم عادت كنه ولي.....................